نوآوري در کشورهاي در حال توسعه

کارشناس مهندسي صنايع: زهرا عبديزدان، عليرضا استکي، داوود کلکي نما
چکيده
اين مقاله به تشريح مفاهيم نوآوري و خلاقيت وتفاوت عمده اين دو تعريف مي پردازد و سپس موانع و چالشهاي موجود در گسترش نوآوري در کشورهاي در حال توسعه را مشخص مي نمايد و در پايان نمونه هاي موفق در امر نوآوري در ايران بيان مي گردد.

مقدمه

با پيشرفت روز افزون دانش و تكنولوژي و جريان گسترده اطلاعات، امروزه جامعه ما نيازمند آموزش مهارت‌هايي است كه با كمك آن بتواند همگام با توسعه علم و فناوري به پيش برود. هدف بايد پرورش انسان‌هايي باشد كه بتوانند با مغزي خلاق با مشكلات روبرو شده و به حل آنها بپردازند. به گونه‌اي كه انسان‌ها بتوانند به خوبي با يكديگر ارتباط برقرار كرده و با بهره گيري از دانش جمعي و توليد افكار نو مشكلات را از ميان بردارند. امروزه مردم ما نيازمند آموزش خلاقيت هستند كه با خلق افكار نو به سوي يك جامعه سعادتمند قدم بردارند. رشد فزاينده اطلاعات، سبب شده است كه هر انساني از تجربه و علم و دانشي برخوردار باشد كه ديگري فرصت كسب آنها را نداشته باشد، لذا به جريان انداختن اطلاعات حاوي علم و دانش و تجربه در بين انسان‌ها يكي از رموز موفقيت در دنياي امروز است. هيچ كس قادر نيست به ميزان اطلاعات واقعي هر كس كه در گوشه ذهن او نهفته است پي ببرد. اين اطلاعات زماني به حركت در مي‌آيد كه انگيزه‌اي قوي سبب رها شدن آن به بيرون ذهن مي‌شود. در اين مرحله انسان‌ها به سرنوشت يكديگر حساسند و در جهت رشد يكديگر مي‌كوشند و در نهايت سبب مي‌شود جرياني از علم و دانش و تجربيات ميان آنها جاري شود كه همين امر زمينه‌ساز نوآوري خواهد بود.
يكي از عوامل مؤثر در بروز خلاقيت در يك جامعه، زمينه‌سازي و بسترسازي در بين انسان‌ها جهت ايجاد فرهنگي است كه در آن همگان در تلاش براي رشد دادن ديگري هستند و با تأثير بر روي يكديگر به پيشرفت جامعه كمك مي‌كنند.
يكي از شرايط لازم براي پديدار شدن افكار نو، وجود آرامش براي مغز است. به همين خاطر لازم است انسان‌ها بكوشند در جامعه شرايطي پديد آيد كه در بستر آن مغز بينديشد و تكامل يابد و سبب ساز افكار نو شده و شرايط براي سازندگي در جامعه مهيا شود. با افزايش سپرده‌گذاري‌هاي اخلاقي مي‌توان شرايط را براي شكل گيري يك محيط آرامبخش در جامعه فراهم كرد. كاهش سپرده‌گذاري‌هاي اخلاقي در جامعه سبب مي‌شود كه زمينه براي گسسته شدن روابط اجتماعي گسترش يابد و با سست شدن پيوندهاي اجتماعي، شرايط لازم براي بروز خلاقيت در جامعه سخت تر مي‌شود. زيرا فرصتي براي تفكر كردن وجود نخواهد داشت.

تعريف علمي نوآوري

نوآوري از جمله مفاهيمي است که در اکثر جلسات و محافل علمي از آن استفاده مي شود ولي آيا مفهوم آن به درستي درک گرديده است، در اذهان عامه خلاقيت و نوآوري به يک مفهوم تلقي مي گردند با وجود اينکه اين دو مفهوم مترادف نيستند، در حقيقت نوآوري نتيجه خلاقيت مي باشد، به بيان ديگرخلاقيت يک ايده و يک تفکر است در حالي که نوآوري به کار بستن آن تفکر است. در ادامه به تعاريف اين دو مفهوم اشاره گرديده است:
خلاقيت (Creativity): خلاقيت، اشاره به قدرت ايجاد انديشه‌هاي نو دارد. خلاقيت، عبارت است از درخشش يک انديشه و به وجود آمدن نظر و ايده‌هاي نو، از نظر معني، خلاقيت بيشتر در جنبه‌هاي فکري و نظري و به اصطلاح فعاليتهاي ذهني و طراحي، مطرح است.

نوآوري(Innovation): به معني کار تازه کردن با روحيه نوجويي و دگرگون ساختن است. شرايط لازم و کافي براي اينکه کالايي، خدمتي يا روشي نوآوري قلمداد شود، اين است که اولا نو باشد و ثانيا کاربرد آن تغيير قابل توجهي در وضعيت موجود و تاثيري اساسي در انجام کاررا در پي داشته‌باشد.
نوآوري يکي از موضوعات مورد توجه بشر است ، به طوري که پيشرفت علم و تکنولوژي بر پايه نوآوري هاي بشر در طول زمان بوده است ، – کانتر (R.Kanter) در تعريف نوآوري، بر فرآيند آن تاکيد دارد و نوآوري را فرايند گردآوري هر نوع ايده جديد و مفيد براي حل مسئله مي‌خواند و معتقد است که نوآوري شامل شکل گرفتن ايده، پذيرش و اجراي آن است.
– کوئين (J.Quinn) نوآوري را اولين تحويل و تبديل يک ايده به عمل در يک فرهنگ تعريف مي‌کند.
– شومپيتر (J.Shumpeter) در آثارش، نقش پر تحرک و حايز قدرت نوآوري را در صحنه توليد، برجسته ساخته‌است. شومپيتر، نوآوري را به منزله استقرار کارکردهاي نو در توليد مي‌داند.
– ار نظر پرو (F.Perroux) نوآوري از صفات ويژه ترقي اقتصادي است. پرو، اين صفات را، اين چنين تعريف مي‌کند: توان خلق و آفرينش اقتصادي، يعني مجموع فعاليتهايي که پديده‌هاي نو و کارآرا برانگيزند و به کار گيرند. توان خلق و آفرينش اقتصادي، يعني نشر نوآوري و نتايج آن در همه سطوح حيات اقتصادي.
– دائره‌المعارف رفتار سازماني، نوآوري را در خلق و به کارگيري ايده‌هاي جديد، تعريف مي‌کند. اين ايده جديد، ممکن است، مربوط به نوآوري در زمينه تکنولوژي يا فرآيند کار باشد. ايده ممکن است ترکيب جديد از ايده‌هاي قديمي و يا طرحي باشد که نظم فعلي را زير سئوال برده، فرمول يا ديدگاهي نو و جديد را ارايه دهند.

موانع و چالشهاي موجود در گسترش نوآوري

در عرصه صنعت و تکنولوژي سالانه محصولات زيادي با قابليتهاي جديد به بازار عرضه مي گردد که اکثر اين محصولات متعلق به کشورهاي توسعه يافته مي باشد و اين در حالي است که کشورهاي در حال توسعه همچنان محصولات دهه هاي گذشته را با همان قابليتهاي قبل توليد مي نمايند. به جود آمدن بازارهاي رقابتي و نياز بشر به رشد و توسعه در زمينه هاي اقتصادي و اجتماعي موجب توجه خاص جوامع و به خصوص سازمانها به نوآوري شده است. اقتصاد دانان و دانشمندان علت پايين بودن رشد اقتصادي سازمانها را عمدتا در ضعف نوآوري مي دانند نه کمبود سرمايه و منابع مالي. با وجود اينکه نوآوري يکي از ارکان مهم براي ادامه حيات سازمان ها است ، اکثر سازمانها به خصوص سازمانهاي موجود در کشورهاي در حال توسعه در اجراي آن دچار مشکلات عديده اي هستند.
موانع و چالشهاي موجود در گسترش نوآوري را مي توان به دوبخش عمده تقسيم نمود :

1) عوامل فرهنگي

آنچه در تحقق نوآوري اهميت دارد ، بومي سازي ونشر آن در سطوح مختلف سازمان مي باشد که اين امر همواره از مشکلات عمده در راه عمومي ساختن نوآوري در سطح ساختارها ي مختلف از جمله سازمان هاست چرا که انسانها عناصر تشکيل دهنده سازمان ها هستند. اگر چه حقيقت دارد که ما بيش از هر زمان ديگر در عصر تغيير و نوآوري زندگي مي کنيم اما ساختار اجتماعي حاکم بخصوص در برخي از کشور هاي جهان سوم غالبا مانع جاري شدن نوآوري ها مي گردد.
عوامل فرهنگي را مي توان به دسته هاي زير تقسيم نمود:
– نا سازگار بودن نوآوري با باورهاي اجتماعي و فرهنگي افراد سازمان
– وجود هنجارها و روابط غير رسمي ميان اعضا سازمان
– عدم وجود ديدگاه انتقادي و ميل به حفظ و تثبيت جايگاه سازماني

2) عوامل ساختاري و محيطي
عوامل ساختاري و محيطي خود به دسته هاي زير تقسيم مي شود:

– به روز نبودن علم در عرصه هاي مختلف
– وجود سلسله مراتب در سازمانها موجب مي شود پيام ها در حين عبور از کانالهاي موجود دچار تحريف گردند
– عدم انتقال اطلاعات درست و پنهانسازي آن به علت ترس از تزلزل در موقعيت کاري
– عدم اعتماد رده هاي پايين و متوسط سازمان به رده هاي بالا و بالعکس
– ايجاد نظام استبدادي در سازمانها و عدم وجود انگيزش در کارکنان
– عدم مشارکت دادن کارکنان وتوجيه آنان در مزاياي ناشي از نوآوري
– عدم وجود سيستمي جهت ارزيابي نتايج نوآوري

نمونه موفق نوآوري در کشورهاي در حال توسعه

در شرکت ويرپول (شرکت واردات و صادرات لوازم خانگي در تهران) نوآوري مسئوليتي فراگير شده است. همه افراد سازمان در اين زمينه خود را مسئول دانسته و همه واحدها و حوزه هاي تخصصي (از امور مالي تا کارگزيني) هدفي دارند که با نوآوري گره خورده و دامنه اين نوآوري، در محصول، شيوه ارتباط با مصرف کنندگان، شيوه عرضه کالا و شيوه ارائه خدمات بعداز فروش را دربرمي گيرد. شرکت ويرپول، براي نوآوري پنج اصل دارد که در ايجاد نوآوري موثر است:

1) فکرمان هنگام کار بايد متوجه مصرف کننده باشد، بايد مشتري را درگيـــر ارزيابي راه حلهاي ممکن کرد. بيشترنوآوريها به يکي از سه دليل ذيل ناکام مي مانند: پيوند و رابطه با مصرف کننده ندارند (مهمترين اصل)؛ توزيع آنها دشوار است؛ ميزان سودآوري و ارزش اقتصادي آنها نامعلوم است.
2) در ويرپول، نوآوري مسئوليتي فراگير شده و همه افراد سازمان در اين زمينه خود را مسئول مي دانند.

3) نگرش ما بر نوآوري محصول نگرشي چندوجهي و جامع بوده، آينده شرکت درگرو اين است که چه کارهايي در حوزه نوآوري انجام داده است.

– بي درنگ بايد فرصتها را فهرست کرد (فرصتهاي کوتاه مدت، فرصت بلندمدت، گامهـــــاي تدريجي و گامهاي انقلابي و سنت شکن)
– تيم مديـــريت بايد از خود بپرسد آيا با برنامه هاي جاري مي تواند، موقعيت خود را حفظ کند؟

4) اصل سرعت – از گذشته تا کنون عرضه کالاي نو، سه مرحله داشته تعيين حجم و اندازه، گردش تصويب و تعيين منابع و اجرا، اما شرکتهايي که پيش از بررسي عملي بودن طرح به روش بالا عمل مي کنند، بـــــه شدت آسيب پذيرند. در ويرپول پيش از تخصيص منابع به پروژه ها، نظر مصرف کنندگان را جويا مي شوند و به سرعت مي فهمند که کدام طرح جواب مي دهد و کدام نمي دهد.

5) اداره کردن دارايي معنوي – با تدوين راهبرد دارايي معنوي به مزيت رقابتي پايدار، مي توان دست يافت. هرچه آهنگ تغيير سريعتر باشد آفرينش، پاسداري و انحصاري کردن دارايي معنوي حياتي مي شود.
از ديگر شرکتهاي نوآور ايران مي توان گروه مپنا را که يکي از دلائل آن ، استفاده از روشهاي نوين تکنولوژي از جمله بکارگيري نرم افزار QPR نام برد.
همچنين شرکت فولاد مبارکه اصفهان از جمله شرکتهاي نوآور در زمينه نصب و راه اندازي شبکه اتصال مخابرات از طريق فيبر نوري به شبکه استاني شرکت مخابرات استان اصفهان مي باشد ، که اجراي اين پروژه همچنين باعث ايجاد بستر انتقال ديتا براي پهناي باند 128Mbit/s جهت افزايش پهناي باند اينترنت و اتصال به شبكه اينترانت استاني شركت مخابرات استان اصفهان و ارتباط نقطه به نقطه MIS فولادسازي و نوردپيوسته سبا با سايت رايانهاي فولاد مباركه را مهيا مي‌نمايد.

مراجع

– استيفن پي. رابينز و ديويد اي. دي سنزو. مباني مديريت
– دكتر محمد احمدپور دارياني- كارآفريني- تعاريف- الگوها- ناشر شركت پرديس
– جليل صمدآقايي- سازمان‌هاي كارآفريني- ناشر مركز آموزش مديريت دولتي
– پيتر دراكر- رشته علمي به نام خلاقيت- مترجم سيدصالح واحدي- مجله تدبير شماره ۴۳
– علي نيلي آرام- خلاقيت و نوآوري در سازمان مجله تدبير شماره ۸۵
– تراز ام امابايل- خلاقيت را چگونه از بين ببريم- مترجم حسين حسيني- مجله تدبير
– دكتر سيد مهدي الواني- مديريت عمومي- نشر ني
– سعيد پيراسته فرد – مقاله “موانع نوآوري در سازمان ” مجله توسعه مديريت ،شماره ۳۲،سال نهم،آذر ۸۰
– غلامحسين احسني زاده- مقاله نوآوري در شرکتها- ماهنامه تدبير-سال چهاردهم-شماره138


تولید ناب-بخش اول: مقدمه

برای شروع تصمیم دارم به بحث درمورد سیستم های ناب بپردازم. کارم رو با یک مقدمه شروع می کنم. متنی که در زیر می بینید درواقع بخش ابتدایی پروژه کارشناسی من با عنوان “طراحی تجهیزات کنار خط تولید در یک خط تولید ناب” است. این مطالب به صورت سریالی در این وبلاگ آورده می شه. امیدوارم که از این مطالب خوشتون بیاد و براتون مفید واقع بشه.

مقدمه

لازمه رقابت در دنياي توليد کنوني بهره­گيري از تمام فنون، ابزارها و ايده‏هاي جديد و ناب است. در نيمه دوم قرن بيستم، توليد­کنندگان جهان با رقبايي جديد مواجه شدند که با نيمي از سرمايه و امکانات لازم، محصولات را با کيفيتي بهتر، تنوعي بيشتر و با قيمتي پايين تر به بازار جهاني عرضه مي‏کردند.
يکي از اين تکنيک‏هاي جديد توليد ناب است که برخاسته از صنعت خودروسازي است. باتوجه به اين که صنعت خودرو سازي يک صنعت مادر و به تعبيري «صنعت صنعت‏ها» محسوب مي‏شود و از طرف ديگر با لحاظ کردن پتانسيل‏هاي عظيم و اهميت صنعت خودروسازي در زمينه توسعه و اشتغال‌زايي، اجراي موفق اصول ناب در اين صنعت منجر به افزايش چشمگير توان رقابتي توليد کنندگان داخلي با بهره‏گيري از ويژگي‏هاي توليد ناب در کاهش مداوم هزينه‏ها و قيمت‏ها مي‏شود که طبعاً به ديگر صنايع نيز سرايت خواهد کرد.
توليد ناب در واقع شيوه توليدي است که ضمن به­کارگيري فوايد توليد انبوه و توليد دستي، با هدف کاهش ضايعات و حذف هر فعاليت بدون ارزش افزوده شکل گرفته است. بر اين مبنا تكنيك ناب با كمك مجموعه ابزارهاي خود مي‌تواند نقش بنياديني در اصلاح و بهبود فرايندها داشته باشد.
از قرون توليد دستي تا عصر توليد ناب
دو انقلاب در ابتدا و انتهاي قرن بيستم رخ داد؛ انقلاب آغازين همانا ظهور توليد انبوه و پايان عصر توليد دستي بود و انقلاب پاياني ظهور توليد ناب و خاتمه يافتن عصر توليد انبوه است. اكنون جهان در آستانه عصري جديد به سر مي‌برد، عصري كه در آن دگرگوني شيوه‌هاي توليد محصولات و ساخته‌هاي بشر چهره زندگي او را يكسره دگرگون خواهد كرد. پس از جنگ جهاني اول هنري فورد و آلفرد اسلون (مدير جنرال موتورز) توليدات صنعتي جهان را از قرون توليد دستي كه شركت‏هاي اروپايي رواج داده بودند، بدرآوردند و به عصر توليد انبوه كشاندند؛ با ترويج اين شيوه توليد در تمام صنايع، ايالات متحده رهبر جديد شيوه‌هاي توليدي گرديد و صنعت خودروسازي، موتور و قلب تپنده اقتصاد اين كشور شد. در همين راستا، پيتر دراكر در سال 1946 لقب صنعت صنعت‏ها را به صنعت خودروسازي اطلاق كرد. همچنين توليد ناب در سال‏هاي پاياني جنگ جهاني دوم توسط تاي‌چي‌اوهنو درشركت خودروسازي تويوتا در ژاپن مطرح گرديد. مبحث توليد ناب در سال 1990 توسط جيمز ووماك و همكارانش از دانشگاه MIT در قالب يك كار تحقيقاتي با عنوان ماشيني كه جهان را تغيير داد منتشر گرديد. او و همكارانش، توليد ناب را به عنوان تركيبي از مدل توليد سنتي فورد و مدل كنترل اجتماعي در محيط توليد ژاپني مي‌شناسند؛ بنابراين بحث توليد ناب و نيز ساير شيوه‌هاي توليدي با صنعت خودروسازي گره خورده است و براي توصيف شيوه توليد ناب نياز به بررسي سه شيوه توليدي بالاست تا با مقايسه آنها تفاوت و امتيازاتشان معلوم گردد. پس مي‏توان سه مرحله را در شيوه‌هاي توليد در نظر گرفت:
· توليد دستي[1]
· توليد انبوه[2]
· توليد ناب[3]
برگرفته از جيمز ووماك و دانيل تي جونز / كتاب تولید ناب / ترجمه آزاده رادنژاد
در بخش­‏هاي آتي به تشريح، از اين سه متد توليدي سخن گفته خواهد شد.

نوشته شده در پنجشنبه دهم اردیبهشت 1388ساعت 13:25 توسط علیرضا استکی


مهندسی صنایع چیست؟

مهندسي، شامل كاربرد روشهاي تجزيه و تحليل اصول فيزيكي براي تبديل موادخام و ساير منابع به فرمي كه رضايت و احتياجات آدمي را تامين كند، مي باشد.
با پيشرفت علم و تكنولوژي و تعامل اين دو با هم، تخصصها و گرايش هاي مختلف مهندسي بوجود آمده اند. در اين ارتباط مهندسي صنايع رشته نسبتاً جديد است كه ضمن برخورداري از مفهوم كلي مهندسي، حوزه هاي كاري فراتري را در مقايسه با ساير رشته ها مورد توجه قرار ميدهد. نوشته حاضر سعي دارد مطالبي را جهت آشنايي با مهندسي صنايع در قالب سر فصلهاي ذيل ارائه نمايد.
۱-مهندسي صنايع چيست؟
۲-تاريخچه مهندسي صنايع.
۳-اهميت مهندسي صنايع.
۴-اصول فكري و ديدگاهها در مهندسي صنايع.
۵-زمينه هاي فعاليت مهندسي صنايع.

۱- مهندسي صنايع چيست؟

مهندسي صنايع عبارت از كاربرد اصول و تكنيك هايي به منظور بهبود، طراحي و نصب سيستم هايي شامل انسان، مواد، اطلاعات، انرژي و تجهيزات براي فراهم آوردن امكان توليد كالاها و ارائه خدمات بشكل كارا و مطلوب مي باشد.
براي بررسي، ارزيابي و كاربرد اين سيستم ها، دانش و مهارت هاي علوم رياضي، علوم فيزيكي و علوم اجتماعي به همراه فنون و تكنيك هاي طراحي مهندسي مورد نياز است. فعاليت هاي مهندسي صنايع همانند پلي است كه ارتباط بين اهداف مديريت و عملكرد عملياتي سازمان را ايجاد مينمايد.
مهندسان صنايع بيشتر درگير افزايش بهره وري در مديريت منابع انساني، روشها و تكنولوژي هستند و حال آنكه ساير رشته هاي مهندسي بيشتر درگير ماهيت فني فرايندها و فراورده ها ميباشند. در واقع مهندسي صنايع تنها رشته مهندسي است كه عامل انسان يكي از مولفه هاي اصلي سيستم هاي مورد مطالعه آن را تشكيل ميدهد. در نتيجه مهندسان صنايع در تيم هاي ميان رشته اي براي امور برنامه ريزي، نصب و كنترل و بهبود فعاليت هاي موسسات به خدمت گرفته ميشوند. اين فعاليت ها ممكن است فعاليت هاي توليد، نوآوري در محصولات، ارائه خدمات، حمل و نقل و جريان اطلاعات سازماني را شامل شود. با توجه به مطالب فوق، مهندسان صنايع بستر لازم براي تعامل تخصص هاي مختلف و كار گروهي را به بهترين وجه ايجاد نموده و در نتيجه امور طرح، برنامه ريزي، اجرا و نظارت بر عملكرد نظام هاي توليدي خدماتي بشكل منسجم تر انجام مي شود و در نهايت انسجام امور به بهبود مستمر در جهت سهولت كارها، راحتي كاركنان، كاهش هزينه ها، ارتقا كيفيت و جلب رضايت مشتريان منجر مي شود.

۲- تاريخچه مهندسي صنايع
اولين جرقه هاي پيدايش مهندسي صنايع به عنوان يك تخصص با آغاز انقلاب صنعتي در ابتداي قرن 19 زده شد. انقلاب صنعتي كه با ظهور اختراعات جديد خصوصاً در صنعت نساجي و اختراع ماشين بخار آغاز شد، باعث بكارگيري نيروي انساني بيشتر و افول صنايع كوچك دستي شد. با گسترش كارخانجات، نياز به مديريت و تفكر مديريتي بيش از پيش احساس شد. افراد بسياري در جهت ارتقا كيفيت محصولات تلاش كردند. آدام اسميت، پدر علم اقتصاد پيشنهاد تقسيم كار را داد. وي بيان كرد كه مي توان با تقسيم كار در كارخانه پيچ سازي نتيجه كار را به مقدار زيادي بهبود بخشيد. به موازات اختراعات و نوآوري در فرايندها، روشهاي حسابداري و هزينه يابي گسترش يافتند. روشهاي تحليل علمي، آزمايشات و اثبات هاي علمي در طراحي و ساخت ابزارآلات و ماشين ها بكار گرفته شد و در نتيجه، اثرگذاري اين تحولات در تفكر سازماني مديريت موجب شد مديريت علمي به عنوان يك نگرش و روش حرفهاي مطرح شود. اولين تلاش براي علمي شدن مديريت از آمريكا شروع شد. در سال 1881 فردريك تيلور پدر مديريت علمي، انديشههاي خود را توسعه داد. فرانك گيلبرت و همسرش ليليان در جهت مطالعه كار با بررسي حركات توانستند ابزار جديدي را ابداع كنند. همچنين آنان به مسائل روانشناسي و انگيزههاي انساني توجه نمودند. عملكرد پرداخت پاداش و نتايج قابل قبول آن توسط امرسان ايجاد و توسعه يافت. مجموعه فعاليت هاي تيلور و هم عصرانش براي فرموله كردن اصول اساسي به عنوان روشهاي علمي مديريت متمركز شده بود كه اين فعاليت ها به زودي تحت عنوان مديريت علمي شناخته شد.

كار اين افراد توسط انجمن مهندسين مكانيك آمريكا ارج نهاده شد و عرصه براي فعاليت تيلور و هم فكرانش توسط اين انجمن ايجاد شد. در سال 1912 انجمني براي ارتقا و رشد مديريت بنا نهاده شد كه در سال 1915 انجمن تيلور نام گرفت. اين انجمن از سال 1934 با عنوان انجمن مهندسي صنايع فعاليت خود را ادامه داد. در اين دوران مديران علمي داراي تحصيلات مهندسي بودند و بسياري خود را مهندس صنايع قلمداد ميكردند و گروهي نيز در حيطه مديريت به عنوان مشاوران مديريت مطرح بودند. بتدريج مواد درسي و مدرك مهندسي صنايع و برنامه هاي مربوطه مورد توجه قرار گرفت و در نهايت دانشكده هاي مهندسي صنايع ايجاد و توسعه يافتند.

۳ـ اهميت مهندسي صنايع
مرور توانمندي ها و خدمات مهندسي صنايع نقش و اهميت مهندسي صنايع را بوضوح بيان ميكند. امروزه حيات اقتصادي سازمانها و موسسات توليدي و خدمات در بازار رقابتي شديد جهاني به استفاده بهينه از منابع در دسترس وابسته است. عموماً منابع در دسترس شامل مواد، منابع انساني، ماشينآلات (شامل تجهيزات، لوازم جانبي، امكانات مورد نياز شامل فضا و انرژي و …)، منابع اطلاعاتي و منابع مالي طبقه بندي ميشوند. ايجاد و نگهداري منابع ياد شده هزينه هايي را براي سازمان به دنبال دارد. هزينه تمام شده واحد محصول هر موسسه متأثر از نحوه به كارگيري اين منابع است. هر شركت توليدي يا خدماتي كه بتواند هزينه هاي خود را به حداقل ممكن برساند و به بياني ديگر توانايي استفاده بهينه از منابع را در تمام اركان سازماني خود ايجاد نمايد يا حاشيه سود بيشتري به دست خواهد آورد و يا قادر خواهد بود كه قيمتهاي فروش خود را با حفظ حاشيه سود قبلي، كاهش دهد. اين بدان معني است كه قدرت رقابتي موسسه مذكور در بازار افزايش مييابد. با توجه به تحولات اقتصاد جهاني قدرت رقابتي شرط اساسي موفقيت در كسب و كار نوين محسوب ميشود. در كنار اين مسائل، توجه به نوآوري ها و ارتقا كيفي محصولات و خدمات كه از طريق تلاش براي يافتن طرحهاي بهبود يافته و همچنين تحول در فرآيند كسب و كار نيز بقا و رشد موسسات را در پي خواهد داشت. با توجه به مراتب فوق اگر ضرورت ها و نيازمندي هاي رسيدن به امور مذكور را با تكنيك هاي مهندسي صنايع تطبيق دهيم مشاهده ميشود كه مهندسي صنايع ابزار لازم براي حصول اهداف سازماني را بطور فراگير و سيستماتيك فراهم ميآورد و اين نشانگر نقش و اهميت بالاي مهندسي صنايع بعنوان موتور محرك حركت سازمانهاي امروزي است.

۴ـ اصول فكري و ديدگاه ها در مهندسي صنايع
اساس مهندسي در هر گرايشي طراحي مبني بر اندازه گيري، محاسبه و تحليل با استفاده از علوم رياضي و تجربي شكل ميگيرد. در نتيجه حرفه مهندسي كاملاً ديد فني و ماشيني دارد كه موجب محدوديت ديدگاه در ابعاد خاص شده و برخي موضوعات مانند يافتن بهترين روشهاي مديريتي و ارتباطات انساني در ديدگاه محض مهندسي ناديده گرفته ميشود. مهندسي صنايع با در برداشتن نگرش سيستماتيك و فراگير ارتباط تخصص هاي مختلف و نهاد مديريت سازمان را ايجاد نموده و امور برنامه ريزي، سازماندهي، هدايت و نظارت بر امور اجرايي با هماهنگي بيشتري دنبال ميگردد. اين نگرش استمرار همان سير تفكر تيلور و هم عصران وي ميباشد كه با تلاش تك تك آنان مجموعه اصول و نگرشهاي مديريت علمي موجوديت يافت. مديريت علمي همان نگرش سنتي مهندسي صنايع است. با پيشرفت مديريت علمي، مهندسي صنايع با تفكري بر مبناي علوم رياضي، فيزيكي، اجتماعي و اقتصادي در عرصه صنعت و خدمات ظهور كرد كه به معني ايجاد يك تفكر فراگير و سيستماتيك بود. نگاه مهندسي صنايع به مسائل از زوايا و ديدگاههاي مختلف همانند توجه به خروجي و محصول سيستم، توجه به مشتري ويا نگرش به بهرهوري سازمان قابل طرح و پيگيري ميباشد كه بر مبناي اصول فكري تقريباً يكساني دنبال ميگردد. اكنون بايد ديد كه اصول فكري مهندسي صنايع بر چه عواملي استوار است. در اين راستا بطور خلاصه اصول فكري مهندسي صنايع ذيلاً ارائه شده است.

۴ـ۱ـ خلاقيت
فعاليت اصلي هر مهندس صنايع ارائه طرح براي بهبود سيستمهاي جاري و يا ارائه طرح جديد ميباشد كه به همين منظور قوياً نياز به خلاقيت و نوعآوري جهت ارائه طرحهاي نو و بديع ميباشد. در واقع با توجه به گستردگي مسائل، مهندسي صنايع همانند اقيانوسي از فنون و علوم مختلف به عمق نيم متر با برخورداري از زمينه خلاقيت و ابتكار به مهندسين صنايع اين امكان را ميدهد كه در جهت حرفه كاربردي مورد نظر به تعميق دانش خود پرداخته و فرصتي فراهم مي شود تا ايده هاي جديد و خلاق در زمينه هاي مربوطه مطرح گردد.

۴ـ۲ـتفكر فراگير
نگرش سيستماتيك و فراگير برجسته ترين خصوصيت مهندسي صنايع است و اطلاق مهندسي صنايع و سيستم ها به اين رشته بي ارتباط با اين نگرش نيست. نگرش فراگير موجب ميشود مسائل از كل به جز و تعامل اجزا با هم مورد بررسي دقيق قرار گرفته و مدل كاملي از سيستم هاي مورد نظر تهيه و مسائل مورد نظر آن به بهترين شكل طرح و بررسي ميگردد.

۴ـ۳ـ رهبري گروه
هر سيستمي كه طرح ميشود اگر بدرستي اجرا نشود منتج به نتيجه نخواهد شد بلكه حسن اجرا سيستم طراحي شده يك ضرورت مهم تلقي ميشود. لذا آشنايي با كليت سيستم مورد نظر و نقش اجزا در كاركرد صحيح آن اين امكان را فراهم ميآورد كه هدايت و رهبري گروه كاري مجري سيستم با انگيزه بيشتري دنبال گردد و در واقع علاوه بر طراحي سيستم مورد نظر، مهندسي صنايع سيستم هاي پياده سازي و اجرا را نيز پي ريزي نموده و نقش رهبري گروه هاي كاري را موثرتر دنبال مي نمايد.

۴ـ۴ـ مديريت زمان
انجام كار بدون توجه به ظرف زماني و تحويل به موقع خروجي مورد نظر سيستم، ارزش زيادي نمي تواند داشته باشد. امروزه اهميت زمان و فرصت هاي آن با توجه به عرصه تنگاتنگ رقابت اقتصادي براي همگان واضح و بديهي است. در اين خصوص مهندسي صنايع با درك موضوع تكنيك هايي را بكار ميگيرد كه عامل زمان اجراي اجزاي كاري را در تمامي فرايندها مورد توجه و مديريت قرار ميدهد.

۴ـ۵ـ ارتباط بهره وري و بهبود مستمر
اعتقاد به ارتقا بهره وري و بهبود مستمر يك اصل با ارزش در مهندسي صنايع است. اكتفا به وضعيت فعلي جز در جا زدن نتيجه ديگري نخواهد داشت. لذا مهندسي صنايع با پذيرش اين مطلب كه سطح دانش و مهارت ها يك مقوله نسبي همواره سعي در افزايش بهره وري و بهبود وضعيت كاري نموده و سعي ميشود همواره امور اثر بخشتر و كاراتر شود. نگرش بهبود مستمر اين امكان را ميدهد كه هر روز به فكر ارتقا هر چند به اندازه كوچك باشيم.

۴ـ۶ـ ذهن كنجكاو و يادگيري
يادگيري فرايندي است كه نمي توان بر آن حد و مرز تعيين كرد. مهندسي صنايع به منظور مطالعه و پيگيري مسائل همواره به اين نكته توجه دارد كه هر مورد را ، منحصر به فرد بررسي نمايد و جهت شناخت آن فرض بر اين است كه از تصورات ذهني دوري نموده و سعي بر تعيين كشف واقعيتهاي حاكم بر اجزا و كل سيستم مي باشد. لذا عدم وجود تعصب خاص به ماهيت فني امور موجب ميشود ذهنيت كنجكاو براي كشف حقايق نهفته در پديده ها تقويت شود و مهندس صنايع با ذهن دژم كمتر مي تواند راه حلهاي ابتكاري و راه گشا براي مسائل مورد نظر ارائه نمايد.

۵ـ زمينه هاي فعاليت مهندسي صنايع
با پيشرفت و تحول سريع علوم و فنون و پيچيدگي هاي روز افزودن آن، بالطبع نظام هاي توليدي و خدماتي نيز گسترش يافته اند كه در اين ميان اداره صحيح و مناسب اين گونه واحدها مستلزم بكارگيري تكنيك هاي علمي و پيشرفته جهت پيش بيني مدل سازي، برنامه ريزي، تأمين و تدارك، اجرا و نظارت و ارزيابي نتايج حاصله در راستاي وظايف مديريتي است. همانطوري كه مي دانيم فعاليت هر نظام اعم از توليدي يا خدماتي با اتكا بر فناوري خاص آن امكان تداوم و استمرار دارد و صرفنظر از ماهيت فني و صنعتي امر، فناوري داراي چهار جز اصلي يعني شامل 1- تجهيزات، امكانات توليدي و خدماتي 2- مديريت و سازمان 3- نيروي انساني 4- دانش فني است. از آنجا كه رشته هاي مهندسي مرسوم نظير مهندسي مكانيك، برق، ساختمان و … بيشتر به ابعاد فني صنعت (مورد 1 و 4) توجه دارند. در فرايند كسب و كار رقابتي به تنهايي پاسخگوي مسائل پيچيده خدمات مهندسي و مديريتي مدرن امروزي كه بصورت سيستماتيك تحولات سياسي، اجتماعي، اقتصادي و باورهاي انساني را در چرخه حيات سيستم هاي مورد توجه خود لحاظ نمي نمايند نيستند. لذا براي رفع چنين كمبودهايي در قرن حاضر به ويژه طي چند دهه اخير، رشته جديدي تحت عنوان مهندسي صنايع با بهره گيري از علوم رياضي، فيزيكي، اجتماعي، اقتصادي و تكنيك ها و فنون مهندسي بوجود آمده است. با توجه به مراتب فوق شايد مناسب بود اين رشته با عنوان مهندسي مديريت معرفي ميشد، چرا كه كاربردهاي آن محدود به صنعت نيست و هر موسسه انتفاعي و غير انتفاعي با جنبه صنعتي يا خدماتي مي تواند از فنون و تكنيك هاي مهندسي صنايع بهره گيرد. مبحث صرف منابع و حصول حد اكثر نتيجه از منابع مصروفي چيزي نيست كه منحصر به صنعت يا بنگاه خاصي باشد و امروزه با توجه به كمبود ارتقاع سطح بهره وري امري ضروري و حياتي محسوب ميشود كه نشانگر بستر گسترده براي فعاليتهاي مهندسي صنايع نفتي ميشود . مهندسي صنايع در حرفه ها و مشاغلي همچون، بانكداري، خدمات مشاوره اي، صنعت بيمه، شركت هاي هواپيمايي، كشتيراني، بيمارستان ها، كارخانجات، كشت و صنعت، خدمات شهري، استاديوم هاي ورزشي و يا هر مكان ديگري كه نياز به برنامهريزي، هدايت و مديريت و ارتقا بهرهوري ميباشد كاربرد دارد. برخي از زمينه هاي كاري مشخص مهندسي صنايع در بازار كسب و كار عبارتند از:

برنامه ريزي استراتژيك و عملياتي سازمان
مديريت توليد
مديريت مهندسي
مديريت پروژه

مهندسي لجستيك
مهندسی ایمنی
سيستمهاي توليدي
مهندسي سيستمهاي كيفيت
مهندسي سيستمهاي اطلاعاتي
مهندسي مالي
مهندسي ارزش
مهندسي سيستمهاي بهره وري
طراحي فرايندها و ساختارهاي سازماني

نوشته شده در پنجشنبه دهم اردیبهشت 1388ساعت 13:20 توسط علیرضا استکی


six sigma يك استراتژي تحول سازمانی است

استراتژي تحولي 6sigma ، سيستمي است كه موجب توسعه و گسترش متدهاي مديريتي، آماري و نهايتاً حل مشكلات شده و به كمپاني امكان جهش و تحول را مي دهد.
قابليتهاي بهبود:
احراز كيفيت برتر و افزايش قابليت اعتماد در محصولات توليد شده و مونتاژ شده نيازمند چارچوبي است كه به قابليتهاي سازمان در زمينه هاي مديريت، كاربرد اطلاعات و تكنولوژي يكپارچگي ببخشد. براي استفاده از اطلاعات، وجود يك سري ابزارهاي آماري كه بتوان به وسيله آنها عملكرد فرآيندها و توليدات را بهينه نمود، بسيار ضروري است. در دنياي رقابتي امروز، كيفيت خوب يك ويژگي تجملاتي نيست بلكه از ديدگاه هر دوي توليدكنندگان و مصرف كنندگان يك نياز بنيادي است.
صرف نظر از تعريفهاي متعدد كيفيت، يك سري ويژگيهاي مشترك جهاني براي آن درنظر گرفته شده است كه عبارتند از : عملكرد دقيق، حداقل تغيير و كمترين هزينه.
دانشمندان و مهندسيني كه به طور عمومي و كلي با مسائل برخورد مي كنند علاقمند به مورد اول، آمارگران، متمايل به مورد دوم و مديران تجاري دوستار مورد سوم مي باشند. بديهي است فرآيند و يا محصولي موفق است كه برخوردار از همه موارد فوق باشد.
6sigma فلسفه بهبود مستمر است و به سمت ‘عالي شدن در همه كارها’ پيش مي رود. 6sigma سيستمي است كه تعيين مي كند كجا قرار گرفتيم، دوست داريم كجا باشيم، چگونه به آن مقصد مي رسيم و چگونه در طول راه پيشرفت مي كنيم.
6sigma يك ابزار است كه براي ميزان سازي دقيق ماشين فرآيند به كار مي رود و اينكار را از طريق مشتري مداري، بهبود مستمر و درگير كردن و مشاركت همه اعضا در داخل و خارج سازمان انجام مي دهد.
در مبحث 6sigma ، 3 حوزه اصلي وجود دارد: حوزه اول ‘فلسفه’ است كه طريقه حركت، چشم انداز و جهت حركت سازمان را تعيين مي كند. حوزه دوم ‘مقياس’ است كه به سازمان اين امكان را مي دهد تا به طور دقيق نحوه عملكرد فرآيندها را مشخص كند. حوزه سوم نيز ‘روش شناسي’ است. روش شناسي يك فرآيند سيستماتيك است كه موجب شناسايي، تبيين، اندازه گيري، تحليل، توسعه و استاندارد شدن يك فرآيند مي شود.
هر چه تعداد 6sigma ها بيشتر باشد ميزان خطا كمتر است. هر چه تغييرات كوچكتر باشند هزينه كمتر است. بهترين سازمانها حدود 3 يا 4 سيگما بكار مي گيرند كه اين تعداد، احتمال بروز خطا در يك ميليون واحد را به 6200 عدد مي رساند. به طور عملي تعداد خطاها مي تواند تا 4/3 واحد در هر يك ميليون واحد كاهش پيدا كند و اين به معني ميليون ها دلار صرفه جويي است.
6sigma يك رويكرد تحولي مديريتي است كه باعث ارتقا و بهبود كيفيت مي شود. 6sigma يك استاندارد جهاني است كه علاوه بر تامين نياز مشتريان باعث توسعه و پيشرفت كاركنان در لايه هاي جديد مي شود و اين به منزله يك مسئوليت براي نيروهاي انساني است نه فقط يك فرصت.
نيروهاي انساني نيازمند افزايش ارزش عملكردهاي خود مي باشند كه اين كار را با ايفاي يك نقش كليدي و پياده سازي 6sigma در سازمان خود انجام مي دهند
به طور ساده مي توان گفت، 6sigma متدي است كه بر اساس داده (data) هدايت مي شود وهدف آن دستيابي به كيفيت برتر است. چيزي كه 6sigma را از ساير اصول كيفيت متمايز مي كند اين است كه پيش گبري قبل از وقوع اشتباهات. به طور ويژه مي توان گفت 6sigma يك تلاش نظم يافته است كه فرآيندهاي تكرار شوند سازمان را در بخشهاي طراحي محصولات، عملكرد تامين كنندگان، سرويسهاي خدماتي و … از نزديك مورد سنجش قرار مي دهد.
6sigma يك متد آماري است كه نيازهاي مشتري را به صورت وظايف جداگانه تعريف كرده و ضمناً يك سري ويژگي هاي بهينه در صورتيكه بين آنها عملكردهاي فيمابين وجود داشته باشد، برايشان در نظر مي گيرد. همانطور كه از شواهد پيداست، گامهايي كه براي نيل به اين هدف برداشته مي شود تاثير بسيار عميق به روي كيفيت محصولات، عملكرد سرويسهاي مشتريان و پيشرفتهاي حرفه أي پرسنل خواهد گذاشت.
6sigma به دليل تاكيد عميق بر روي تحليلهاي آماري، مقياسهاي ارزيابي طراحي، توليد محصول و فعاليتهاي متمركز در حيطه مشتري گرايي، قادر است احتمال بروز خطا در محصولات و سرويسها را به ميزان بي سابقه أي كاهش دهد. 6sigma حاصل پيوند سيستمهاي اجتماعي و فني است.

عوامل انساني با بهره گيري از مزاياي پيشرفتهاي تكنولوژيكي، سرانجام نظامي بر اساس اين واقعيت ايجاد خواهد كرد كه براي حفظ بقا در دنياي رقابت آميز امروز، وجود كيفيت بسيار بالا با صرف هزينه بسيار اندك، فوق العاده ضروري است. 6sigma در واقع نقشه جاده بقا و موفقيت است.

براي اجراي 6sigma در سازمان ابتدا بايد تيمهايي تشكيل شود. نقشي كه هر يك از اعضاي تيم ايفا خواهند نمود تعيين كننده نوع و سطح آموزشي است كه دريافت مي كنند.به عنوان مثال اعضاي كليدي اين تيمها توسط متخصصين خارج از سازمان به عنوان رهبر گروه آموزش مي بينند.
علاوه بر اين تيمها، گروههاي حمايت كننده نيز تشكيل مي شود كه تعداد زيادي از اعضاي آن تمام وقت خود را صرف اجراي هر يك از اين پروژه ها مي كنند.
زماينكه تصميم مي گيريد يك فرآيند را اصلاح كنيد بايد بهترين روش را براي اجراي آن اتخاذ كنيد. به همين منظور بايد بهترين نوع تيم انتخاب شود. اما اين تيم الزاماً بايد (Action team process) PAT باشد؟

قهرمانان – مرشدان – كمربند مشكي ها و كمربند سبزها تيمهاي مذكور را به صورت مرتبط با يكديگر در سرتاسر سازمان هدايت مي كنند. نقش مرشدان هدايت استراتژي كسب و كار – حمايت و راهنمايي است. وظيفه كمربند مشكي ها پياده سازي، هدايت و نتيجه گيري از پروژه تيمهاي 6sigma است. نقش كمربند سبزها هم اين است كه با بكارگيري مهارتهاي فني خود در 6sigma در مورد موضوعات روز درون سازماني با تيم همكاري مي كنند و اين فرصتي براي بهبود است.

جلسات تعاملي، در طول چندين هفته برگزار مي شود. (اين جلسات فقط مختص متخصصين فني و يا مديريتي است نه همه كمربند سبزها) . كمربند سبزها كساني هستند كه جلسه را با موفقيت گذرانده و براي بكارگيري ابزارهاي بهبود و توسعه آموزش ديده اند. پس از سپري شدن نخستين هفته، پروژه ها انتخاب شده و آموزش ديدگان موظف به بكارگيري و اجراي مباحثي مي شوند كه در طول دوره آموخته اند. پس از پايان هر برنامه نيز نتايجي را كه از اين جلسات گرفته اند، ارائه مي دهند. كسانيكه اين جلسات را با موفقيت پشت سر گذاشته و پروژه ها را اجرا مي كنند، گواهينامه ‘كمربند مشكي’ دريافت مي كنند. اين افراد مسئول اجراي 6sigma در واحد كسب و كار خود شده و تيمهاي مذكور را هدايت و رهبري مي كنند، علاوه بر اين مديران را نيز در جهت اولويت دادن به امور، برنامه ريزي و اجراي پروژه ها، ارشاد و هدايت مي كنند. از ديگر وظايف اين گروه بكارگيري، آموزش و توزيع ابزارها و متدهاي لازم براي كمربند سبزها و اعضاي تيمها مي باشد.

تنها تعدادي از اين افراد به سومين سطح كه بالاترين لايه نيز مي باشد راه پيدا كرده و اصطلاحاً ‘استاد كمربند مشكي ‘ مي شوند. البته قبل از دريافت گواهينامه مذكور موظف به هدايت چندين تيم و پروژه مي گردند. ‘استاد كمربند مشكي ‘ ها در واقع كارشناس اجراي 6sigma و تئوري آن مي باشند بايد فرآيندها را آموزش دهند. اين افراد متخصصين كيفيت در روش شناسي و بكارگيري ابزار بهبود در همه سطوح سازمان مي باشند. ضمناً فرآيند يكپارچه سازي 6sigma با استراتژي كسب و كار سازمان و برنامه هاي عملياتي آن را نيز رهبري مي كنند.
تسهيلات و امكاناتي كه 6sigma در بخشهاي بهبود كيفيت، كاهش هزينه، جلب رضايت مشتري و حفظ وفاداري و پيشرفت كاركنان ايجاد مي كند بسيار وسيع است. از طرفي براي تبديل قابليتهاي بالقوه 6sigma به صورت بالفعل بايد زمان كافي، استعداد، سرمايه گذاري هاي درست و … به اينكار اختصاص داده شود. اجراي 6sigma نيازمند تمركز بسيار و كار تيمي قوي است

نوشته شده در یکشنبه بیستم اردیبهشت 1388ساعت 12:15 توسط علیرضا استکی

1 Comment on “نوآوري در کشورهاي در حال توسعه

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *

*