خیام


وین حرفِ معمّا نه تو خوانی و نه من
اسرار اَزَل را نه تو دانی و نه من
چون پرده برافتد، نه تو مانی و نه من
هست از پس پرده گفت‌وگوی من و تو


كمال الدين اسماعيل اصفهاني

کمال الدین در سال ۶۱۴ – ۶۳۳ هجری – ناظر خونریزیهای مغول و بدبختی های ایرانیان در اصفهان بود

بر حال تباه مردم بد گرید
کس نیست که تا بر وطن خود گرید
امروز یکی نیست که بر صد گرید
دی بر سر مرده‌ای دوصد شیون بود

شاهنامه، بوستان، تاریخ بیهقی، منطق‌الطیر، مثنوی، حافظ سعدی، رباعیات خیام
سهل مشمر سخن سرد به روشن‌گهران
که نفس بر رخ آیینه ز سیلی ‌کم نیست

دل ز نابینایی خود میکشد بارجسد    تا گره در سینه دارد دانه، خاکش برسراست

mola

نصربن احمد

ترجمه تاریخ طبری از ابوعلی بلعمی، آثار ابوریحان بیرونی (440 ق) وابوعلی سینا (428 ق) در روزگاردربار سامانیان پدید آمدند.

دانشمندان برجسته ای مانند محمد زکریای رازی (313 ق) ابونصر فارابی (339)،
بسیاری از شاعران بزرگ مانند فردوسی (410/416 ق) در این روزگار یا متأثر از آن برآمده اند.

 

جمال‌الدین ابومحمّد الیاس بن یوسف بن زکی بن مؤیَّد، متخلص به نظامی و ملقب حکیم نظامی (زادهٔ ۵۳۵ هـ. ق در گنجه– درگذشتهٔ ۶۰۷–۶۱۲ هـ. ق)

اثر معروف و شاهکار بی‌مانند نظامی، خمسه یا پنج گنج است که در قلمرو داستان‌های غنایی امتیاز بسیار دارد.
شاعر سی سال از زندگانی خود را بر سر نظم و تدوین آنها گذاشته است. خمسه یا پنج گنج نظامی شامل پنج مثنوی است:
مخزن الاسرار، خسرو و شیرین، لیلی و مجنون، هفت پیکر، اسکندرنامه


فرقه شيطان پرستي

دفاع از شیطان و ابلیس در ادبیات فارسی و عرفان اسلامی.
در تفسیر کشف الاسرار میبدی، سخنان حسن بصری، سخنان ابوسعید ابوالخیر در اسرار التوحید، اشعار سنایی، عطار، آثار حلاج، عین القضات همدانی،
احمد غزالی، ابوالحسن خرقانی،ابوبکر واسطی، ابوالعباس قصّاب، مولانا (دفتر 2 مثنوی، داستان معاویه و ابلیس)، ذوالنون مصری، بایزید بسطامی،
سهل بن عبدالله تستری، ابوالحسن نوری، جنید بغدادی، شبلی و دیگران.
شیطان عزیز خدا بوده لذا لقب «عزازیل» (قدرتمند و نیرومند خدا) داشت.


حسین‌ بن منصور حلاج
‌ ‌
صوفی مشهور سده سوم و چهارم

شبلی جزو صوفیانی است که پا را از دایرة احتیاط بیرون نمی‌آورد. او در قضیّة بر دار کردن حلّاج «موافقت را گِلی انداخت» (عطّار، 1346: 592).
حلّاج از وی می‌رنجد که به هر حال او دانا به اسرار عبارت شطح‌آمیز «أنا الحقّ» است و
«گفت:از آنکه آنها نمی‌دانند، معذورند. از او سختم می آید که می‌داند که نمی‌باید انداخت (همان­جا).
در تذکرةالأولیا از وی نقل است که شب شهادت حلّاج بر سر تربت او می‌رود و تا صبح با خداوند مناجات می‌کند که
«الهی! این بندة تو بود مؤمن و عارف و موحّد، این بلا با او چرا کردی؟» و در خواب از حقّ‌تعالی خطاب می‌شنود که «سرّ ما با غیر ما در میان نهاد»

کشف المحجوب هجویری

کشف المحجوب ابوالحسن جلّابی هجویری غزنوی، نخستین متن مستقلّ صوفیانه به زبان فارسی
عین القضات همدانی مینویسد: «گیرم که خلق را ابلیس اضلال کند، ابلیس را بدین صفت که آفرید؟»

پیش صاحبنظران دریا است
قطره را تا که به دریا راه است
ورنه او قطره و دریا دریاست
قطره دریاست اگر با دریاست
بود آن قطره ناچیز که بود
گر ز دریا به کنار آید زود


شیخ عطّار نیشابوری
(زادهٔ ۵۴۰ در نیشابور – درگذشتهٔ ۶۱۸ هجری قمری در شادیاخ نیشابور)
اسرارنامه ۳۳۰۵ بیت در ۲۲ مقاله. سه مقاله نخستن آن به ترتیب دربارهٔ توحید و نعت رسول اکرم و فضائل خلفای راشدین است.
از مقاله چهارم به بعد دربارهٔ موضوعات گوناگون تصوف است.
مقاله پنجم دربارهٔ اهمیت عشق و برتری آن از خرد با ابیات معروف ذیل آغاز می‌شود.
الهی نامه این کتاب که عطار خود در اواخر عمرش در مختارنامه (و شعر زیر) با نام خسرونامه به آن اشاره می‌کند سرشار از داستان‌های دلکش کوتاه و بلند است
که همگی در بین یک داستان اصلی فوق‌العاده گنجانده شده‌اند.
این کتاب مانند کتب دیگر با ستایش خداوند و نعت رسول اکرم (ص) و خلفای چهارگانه آغاز می‌شود و سپس در هشت بیت روح انسان را مورد خطاب قرار می‌دهد و
برای او شش فرزند: نفس، شیطان، عقل، فقر، علم و توحید ذکر می‌کند.
منطق الطیر شرح سفر مرغان است به درگاه سیمرغ .داستان شیخ صنعان طولانی ترین داستان این کتاب است و حدود 408 بیت دارد.
مصیبت‌ نامه در بیان مصیبت‌ها و گرفتاری‌های روحانی سالک و مشتمل است بر حکایات جذاب و خواندنی. این اثر پس از منطق‌الطیر مهم‌ترین منظومهٔ اوست.

مختارنامه مجموعه رباعیات دارای پنجاه باب
تذکرةالاولیا شرح حال و سرگذشت مربوط به نود وهفت تن از اولیاء و مشایخ تصوف.


دیوان اشعار

روزبه پور دادویه معروف به ابومحمد عبدالله ابن مقفع

(زادهٔ ۱۰۴ در فیروزآباد – درگذشتهٔ ۱۴۲ هجری قمری در بغداد)
مهتری گر به کام شیر در استشو خطر کن ز کام شیر بجوییا بزرگی و عز و نعمت و جاهیا چو مردانت مرگ روباروی


خیام نیشابوری

هیچ حقیقتی در دین نیست
نیکی و بدی که در نهاد بشر استشادی و غمی که در قضا و قدر استبا چرخ مکن حواله کاندر ره عقل  چرخ از تو هزار بار بیچاره‌تر استآرند یکی و دیگری بربایندبر هیچ کسی راز همی نگشایند

نـتـوان بـه امـیـد شـک هـمـه عمر نشست
چـون نـیـسـت حقیقت ویقین اندر دست
دربی خبری مرد چه هشیاروچه مست
هـان تـا نـنـهـیـم جـام می ازکف دست
می خوردن من به نزد اوسهل بود
من میخورم وهرکه چو من اهل بود
گر می نخورم علم خدا جهل بود
می خوردن من حق زازل می دانست

 

بنشین و دمی به شادمانی گذران
برخیزومخور غم جهان گذران
نوبت بتو خود نیامدی از دگران
در طبع جهان اگر وفایی بودی
صد بوسه زِمِهْر برجَبین می‌زندش
جامی است که عقل آفرین میزندش

 

می‌سازد و باز بر زمین میزندش
این کوزه‌گر دَهْر چنین جامِ لطیف
دیدم دو هزار کوزه گویا وخموش
در کارگهِ کوزه‌گری بودم دوش
کو کوزه‌گر وکوزه‌خر وکوزه‌فروش؟
هر یک به زبانِ حال با من گفتند

 

با ماه رخی اگر نشستی خوش باش
خیام اگر ز باده مستی خوش باش
انگارکه نیستی چون هستی خوش باش
چون عاقبت هستی ما نیستی است


خاقانی

هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان
قصیده ایوان مدائن مرثیه‌ای بر پادشاهان ایران است که توسط خاقانی هنگام عبور از مداین و دیدن طاق کسری زمان بازگشت از سفر حج سروده , ایوان مدائن ۴۲ بیت دارد

زايشان شکم خاک است آبستن جاويدان
گفتي که کجاررفتند آن تاجوران اينک
دشوار بود زادن، نطفه ستدن آسان
بس دير همي زايد آبستن خاک آري
زآب وگل پرويزاست آن خم که نهد دهقان
خون دل شيرين است آن مي که دهدرزبن
اين گرسنه چشم آخرهم سير نشد زايشان
چندين تن جباران کاين خاک فروخورده است
اين زال سپيد ابرو وين مام سيه
ازخون دل طفلان سرخاب رخ آميزد


حافظ

ناخلف باشم اگر من به جوی نفروشم
من چراملک جهان را به جوی نفروشم
پدرم روضه رضوان به دوگندم بفروخت
پرده‌ای بر سر صدعیب نهان می‌پوشم
خرقه پوشی من ازغایت دینداری نیست
چه کنم گر سخن پیرمغان ننیوشم
منکه خواهم که ننوشم بجزازراوق خم
شعر حافظ ببرد وقت سماع از هوشم
گرازاین دست زندمطرب مجلس ره عشق
وین دفتر بی‌معنی غرق میناب اولی
این خرقه که مندارم دررهن شراب اولی
در کنج خراباتی افتاده خراب اولی
چون عمر تبه کردم چندانکه نگه کردم
هم سینه پر ازآتش هم دیده پرآب اولی
چون مصلحت اندیشی دوراست زدرویشی
این قصه اگر گویم با چنگ ورباب اولی
من حالت زاهد را با خلق نخواهم گفت
درسر هوس ساقی در دست شراب اولی
تا بی سروپا باشد اوضاع فلک زین دست

10 Comments on “صداقت دل

  1. ای غافل از رنج هوس آیینه‌پردازی چرا           چون شمع بار سوختن از سر نیندازی چرا

    بیدل دهلوی

  2. صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه می‌خورد        پاردمش دراز باد آن حیوان خوش علف

  3. در کف شیر نر خونخواره ‌ای       ‏غیر تسلیم و رضا کو چاره ‌ای

  4. شهید بلخی در سال (۳۲۵ هجری قمری)
    اگر غم را چو آتش دود بودی             جهان تاریک ماندی جاودانه
    درین گیتی سراسر گر بگردی             خردمندی نیابی شادمانه

  5. بر سردر سرای ابوالحسن خرقانی چنین نوشته اند
    هركه در این سرای درآمد نانش دهید و از ایمانش نپرسید,
    چرا كه آنكه به درگاه ایزد باریتعالی به جان ارزد, البته بر خان بوالحسن به نانی بیرزد

  6. عید من آن روزے است کـــه زحمت یک سال دهقان شـــام یک شب پادشاه نباشد

    چگوارا

  7. ای که رفتی به زیارت خبری بود
    از آه یتیمان گرسنه اثری بود

    ای شیخ بگو شمش طلا را چه کسی خورد
    از سفره مردان وطن نان چه کسی برد

    ای شیخ بگو مشکل ما پوشش زن بود
    یا آنکه شبی با دل خوش سیر شدن بود

  8. هفتاد ساله روی کونم ميشينم با 80 كيلو وزن ولی پینه نَبَستِه..
    نميدونم آخوندا چجوری با دو ركعت نماز پيشونيشون پينه ميبنده!

  9. اكثر انسانها حتی جسارت دور ريختن لباسهايی كه مدتهاست بدون استفاده در كمدهايشان آويخته شده را ندارند
    بعد از آنها توقع داريم كه باورهای غلطی را كه قرن هاست در ذهنشان زنجير شده است به راحتي كنار بگذارند و دور بريزند …!!!
    جهل نرمترين بالشی است كه بشر میتواند آ رام بخوابد

  10. چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد بیداد ظالمان شما نیز بگذرد
    در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت این عوعو سگان شما نیز بگذرد
    آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست گرد سم خران شما نیز بگذرد
    بادی که در زمانه بسی شمعها بکشت هم بر چراغدان شما نیز بگذرد
    زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت ناچار کاروان شما نیز بگذرد
    ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن تأثیر اختران شما نیز بگذرد
    این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد

    سیف فرغانی

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *

*