متن ترانه ها و آهنگ ها خوانندگان
شما می توانید متن آهنگ های مورد نظر خودتون رو با ذکر آلبوم و نام دقیق آهنگ در قسمت نظرات وارد کنيد .براي دستيابي به ترانه و خواننده يا هنرمند مورد نظر خود ميتوانيد در فهرست زير بر روي حرف اول نام ترانه و خواننده كليك كنيد و از فهرست الفبايي آن را پيدا كنيد.
Ù…Ø¯Ø§ÛŒØ Ø¨ÛŒ صالØ
Ù…Ø¯Ø§ÛŒØ Ø¨ÛŒ صله
من بامدادم سرانجام
خسته
بی آن که جز با خويشتن به جنگ برخاسته باشم.
هرچند جنگی از اين ÙØ±Ø³Ø§ÙŠÙ†Ø¯Ù‡ تر نيست،
که پيش از آن که باره برانگيزی
آگاهی
که سايه ی عظيم کرکسی گشوده بال
بر سراسر ميدان گذشته است:
تقدير از تو گدازی خون آلوده در خاک کرده است
و تو را
از شکست و مرگ
گزير
نيست.
من بامدادم
شهروندی با اندام و هوشی متوسط.
نسبم با ÙŠÚ© ØÙ„قه به آوارگان کابل Ù…ÛŒ پيوندد.
نام کوچک ام عربی ست
نام قبيله يی ام ترکی
کنيت ام پارسی.
نام قبيله يی ام شرمسار تاريخ است
و نام کوچک ام را دوست نمی دارم
تنها هنگامی که توام آواز می دهی
اين نام زيباترين کلام جهان است
و آن صدا غمناک ترين آواز استمداد.
در شب سنگين برÙÛŒ بی امان
بدين رباط ÙØ±ÙˆØ¯Ø¢Ù…دم
هم از نخست پيرانه خسته.
در خانه يی دل گير انتظار مرا می کشيدند
کنار سقاخانه ی آينه
نزديک خانقاه درويشان
بدين سبب است شايد
که سايه ی ابليس را
هم از اول
همواره در کمين خود ÙŠØ§ÙØªÙ‡ ام.
در پنج ساله گی
هنوز از ضربه ی ناباور ميلاد خويش پريشان بودم
Ùˆ با شقشقه ÛŒ لوک مست Ùˆ ØØ¶ÙˆØ± ارواØÛŒ خزندگان زهرآلود برمی باليدم
بی ريشه
بر خاکی شور
در برهوتی Ø¯ÙˆØ±Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ تر از خاطره ÛŒ غبارآلود آخرين رشته ÛŒ نخل Ù‡Ø§Ø¨Ø±ØØ§Ø´ÙŠÙ‡ ÛŒ آخرين خشک رود.
در پنج ساله گی
باديه بر Ú©Ù
در ريگ زار عريان به دنبال نقش سراب می دويدم
پيشاپيش خواهرم که هنوز
با جذبه ی کهربايی مرد
بيگانه بود.
نخستين بار که در برابر چشمانم هابيل مغموم از خويشتن تازيانه خورد شش ساله بودم.
Ùˆ ØªØ´Ø±ÙŠÙØ§Øª سخت درخور بود:
ص٠سربازان بود با آرايش خاموش پيادگان سرد شطرنج،
و شکوه پرچم رنگين رقص
Ùˆ داردار شيپور Ùˆ رپ رپه ÛŒ ÙØ±ØµØª سوز طبل
تا هابيل از شنيدن زاری خويش زردرويی نبرد.
بامدادم من
خسته از باخويش جنگيدن
خسته ی سقاخانه وخانقاه و سراب
خسته ÛŒ کوير Ùˆ تازيانه Ùˆ تØÙ…يل
خسته ی خجلت ازخود بردن هابيل.
ديری است تا دم برنياورده ام اما اکنون
هنگام آن است Ú©Ù‡ از جگر ÙØ±ÙŠØ§Ø¯ÛŒ برآرم
که سرانجام اينک شيطان که بر من دست می گشايد.
ص٠پيادگان سرد آراسته است
و پرچم
با هيبت رنگين
Ø¨Ø±Ø§ÙØ±Ø§Ø´ØªÙ‡.
ØªØ´Ø±ÙŠÙØ§Øª در ذروه ÛŒ کمال است Ùˆ بی نقصی
راست درخور انسانی که برآن اند
تا هم چون ÙØªÙŠÙ„Ù‡ ÛŒ پردود شمعی بی بها
به مقراضش بچينند.
در برابر ص٠سردم واداشته اند
و دهان بند زردوز آماده است
بر سينی ØÙ„بی
کنار دسته ای Ø±ÙŠØØ§Ù† Ùˆ پيازی مشت کوب.
آنک نشمه ی نايب که پيش می آيد عريان
با خال پرکرشمه ی انگ وطن بر شرم گاهش
وينک رپ رپه ی طبل:
ØªØ´Ø±ÙŠÙØ§Øª آغازمی شود.
هنگام آن است Ú©Ù‡ تمامت Ù†ÙØ±ØªÙ… را به نعره ای بی پايان ت٠کنم.
من بامداد نخستين و آخرينم
هابيلم من
بر سکوی تØÙ‚ير
شر٠کيهانم من
تازيانه خورده ی خويش
که آتش سياه اندوهم
دوزخ را از بضاعت ناچيزش شرمسار می کند.
© Unknown
Attachments 
قوانین نظر دهی
- توجه: نظر شما قبل از نمایش داده شدن، باید تایید شود